معنی ماساژ طبی

حل جدول

ماساژ طبی

فیزیوتراپی

لغت نامه دهخدا

ماساژ

ماساژ. (فرانسوی، اِ) مشت و مال. مالش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماساژ یکی از وسایل آرام کردن درد است. بوسیله ٔ ماساژ ترشحات مرضی که در نسج سلولی زیر جلدی جمع شده به داخل سیاه رگها (وریدها) و رگهای لنفاتیک رانده می شود. پس از اینکه عمل اورام سلولی در تولید دردهایی نظیر سیاتیک و نورالژی های مختلف مسلم گردید بر اهمیت این روش درمان افزوده شد. (از درمان شناسی ج 1 تألیف دکتر محمد علی غربی). و رجوع به همین مأخذ شود.


طبی

طبی. [طِب ْ بی] (ص نسبی) منسوب به «طِب ». لغت طِبی، کتاب فرهنگ کلمات مربوط به طب.

طبی. [طَ بی ی] (ع ص) خِلف ُ طَبی ٌ؛ سر پستان مجیب که همواره شیر آید. (منتهی الارب).

طبی. [طَب ْی ْ] (ع مص) بازگردانیدن: یقال طبیته عنه، بازگردانیدم او را از وی. خواندن و کشیدن کسی را: طبیته الیه، خواندم وی را بسوی وی کشیدم. (منتهی الارب) (آنندراج). خواندن. (تاج المصادر بیهقی). || نیک فروهشته و سست گردیدن سر پستان شتر ماده. یقال: طبیت الناقه طبیاً شدیداً. (منتهی الارب) (آنندراج).

طبی. [طُ / طِ] (ع اِ) سر پستان مادیان و سِباع و خر و اسب و ناقه و جز آن. ج، اَطباء. (منتهی الارب) (آنندراج). و فی المثل: جاوَزَالحزام ُ الطبیین، ای اشتد الامر و تفاقم. (منتهی الارب). پستان چارپا. (غیاث اللغات). پستان سباع. (دهار). پستان گوسفند و اشتر و سباع. (مهذب الاسماء).


ماساژ دادن

ماساژ دادن. [دَ] (مص مرکب) مالش دادن عضوی با دست یا با وسائل طبی، برای تولید آرامش و رفع کوفتگی و خستگی یا برای لاغر شدن عضو. مشت و مال دادن. و رجوع به ماساژ شود.

فرهنگ عمید

طبی

مربوط به طب: مراقبت‌های طبی،
دارای کاربرد در طب: تجهیزات طبی،
ساخته‌شده براساس اصول علمی پزشکی برای پیشگیری یا درمان بیماری و ضایعۀ جسمی: عینک طبی، کمربند طبی،


ماساژ

مالش دادن ماهیچه‌های بدن که به‌منظور رفع خستگی، رفع اختلال، یا حفظ سلامتی انجام می‌شود،

فرهنگ فارسی هوشیار

طبی

پزشکی درمانی ‎ سر پستان، چهار پایه ‎ باز گردانیدن، خواندن، کشیدن، فرو هشتگی سر پستان منسوب به طب مربوط به امور پزشکی پزشکی: اعمال طبی. یا صابون طبی. صابونی که در طبابت به صورت گرد در دواهای مختلف دندان پزشکی به کار می رود یا به عنون گندزدایی و ضد عفونی های جلدی استعمال شود. یا لغت طبی. فرهنگ شامل لغات و اصطلاحات مربوط به طب.


ماساژ

مالش، مشت و مال

فرهنگ معین

ماساژ

[فر.] (اِ.) مالش بدن کسی با سر انگشتان دست جهت رفع خستگی او، مشت و مال.

مترادف و متضاد زبان فارسی

ماساژ

مالش، مشت‌ومال

فارسی به انگلیسی

ماساژ

Massage, Rubdown

فارسی به آلمانی

ماساژ

Massage (f), Massieren

معادل ابجد

ماساژ طبی

1123

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری